محل تبلیغات شما



سلام

 

فقط برای اینکه فراموش نکنم می نویسم: از اواخر دیماه 1396 در حوزه پژوهشی دانشگاه مشغول کار شدم و اما بعد تنها 2-3 ماه متوجه مشکلات اساسی و اختلاف عقاید شدم و اما ماندم و ماندم تا اینکه چهارشنبه 2 مرداد 1398 به خاطر موضوعی، دیگر طاقت نیاوردم و استعفا دادم! استعفایی که دوستان و همکارانی عزیزی را ناراحت کرد و البته تک و توکی را هم خوشحال:-)  تجربه بدی نبود اما حاضر نبودم به هر قیمتی ارزشم را پایین آورم. پاسداشت مقام و منزلت استاد همیشه و همه جا برایم خط قرمز بوده و هست که متاسفانه رعایت نمی شد. واقعا تصمیمی سخت بود. 5-6 روز بعد از این جدایی برایم از بدترین روزها بود، نه به خاطر از دست دادن پست و.نه! اصلا! بخاطر اینکه دو دل بودم که آیا دینم را به همکاران و دانشگاهم ادا کردم یا نه؟! خیلی فکر کردم و بیشتر به این نتیجه رسیدم که خدا را شکر دوستان راضی بوده اند.

 اجازه دهید عرض کنم به نظرم نهادها و سازمانهای ما جلسه زده شده و بیش از حد جلسه برگزار می کنند. اما آیا این تعداد جلسه به همان اندازه بازدهی داشته است؟ گمان نمی کنم. یادم نمی رود چهره ماندگار ریاضی کشور آقای دکتر بهزاد که در پستهای مدیریتی هم موفق بوده اند از همین مساله شکایت داشته و از آمریکا و کشورهای پیشرفته گفتند که حتی الامکان جلسه نمی گذارند و اگر جلسه ای باشد، در حد 10 دقیقه جمع می شود. باور بفرمایید حیف وقت نخبگان و استادان است که وقتشان بدینگونه هدر رود. من به شخصه وقت افراد برایم بسیار بسیار مهم است و هرگاه پستی داشته ام سعی کردم کمتر با برگزاری جلسه مزاحم دیگران بشوم. البته این منکر استفاده از خرد جمعی نیست و در خیلی جاها م کرده و می کنم اما زیاده روی نکرده ام. برخی برای اندازه گیری عملکرد یک شخص، میزان تشکیل جلسات و حضور در جلسات را می بینند بدون آنکه بازدهی را چک نمایند! به گمانم باید به جای حرف و سخن که بسیار در برخی موارد گفته و شنیده شده، استین را بالا زده و عمل کرد. گمان کنم من یک نمره منفی (بزرگ) را از برخی بخاطر این رفتارم گرفته ام! بگذریم سخن بسیار است و حوصله کم! خدا عاقبتمان را ختم بخیر کند. بزارید با بیت زیبای زیر به پایان برم:

 

      به جان زنده دلان سعدیا که ملک وجود                         نیرزد آنکه وجودی زخود بیازاری

 


سلام

 

 

 

 

 

برای نظم و جلوگیری از اختلاط تاریخ برخی کنفرانسهای دانشگاه یزد را می آورم:

1- کنفرانس بین المللی پیشرفتهای اخیر در علوم ریاضی 24-28 دیماه 97

2- پانزدهمین کنفرانس بین المللی مهندسی صنایع 3و4 بهمن97

3- یازدهمین کنفرانس نظریه گروههای ایران 10 و 11 بهمن 97

4- نهمین کنفرانس فیزیک ذرات و میدانها 24 و25 بهمن 97

5- هشتمین همایش و نمایشگاه ملی و اولین همایش بین المللی مدرسه ایرانی معماری ایرانی 14-16 اسفند 97

6- پنجمین سمینار تخصصی نظریه قابلیت اعتماد و کاربردهای آن، 28 و 29 فروردین 98

7-چهارمين دوره كنفرانس بين المللى مديریت صنعتى، ٣و٤ اردبيهشت ۱۳٩٨

بیست و هفتمین کنفرانس مهندسی برق ایران، 10 الی 12 اردیبهشت 98

چهارمین همایش ملی و کارگاههای تخصصی علوم و فناوری نانو 31 مرداد و 1 شهریور

ششمین همایش ملی گوهر شناسی و بلور شناسی، 10 و 11 مهر 98

دومین همایش ملی معماری فضای دانشگاهی 23-25 مهر 98

هفدهمین کنفرانس ملی مهندسی شیمی ایران، بهمن 98

هیجدهمین همایش ملی حسابداری ایران، زمستان 99

همایش ملی کاربرد فناوری هسته ای و انرژیهای نو در کشاورزی و منابع طبیعی 28 و 29 آبان ماه 98

همایش فیزیولوژی گیاهی ، اول و دوم آبانماه  98

کنفرانس مهندسی شیمی و پلیمر 21-23 آبان 98

هشتمین همایش و نمایشگاه ملی و اولین همایش بین‌المللی مدرسه ایرانی معماری ایرانی

 

کنفرانس ملی مهندسی نساجی.2 و3 اردیبشت 99


با سلام و عرض ادب

 

هنگامیکه چشم به جهان گشودم او 43 سال داشت و من دومین نوه اش محسوب می شدم.  پدربزرگم را می‌گویم "حاج آق مقیمی".  آری، تا همین چند دهه قبل افراد زود پدربزرگ و مادر بزرگ می شدند. شغل اصلیش بنایی و کشاورزی بود و با آنکه تحصیلات ابتدایی بیشتر نداشت، اما پر بود از معلومات دینی و مذهبی. هر شب سوره "واقعه" را با صدای بلند در جمع خانواده تلاوت میکرد و من از همان دوران کودکی ایامی که کنارش بودم (در ایام عید نوروز و تابستان) سعی میکردم شنونده و مخاطب خوبی برای ایشان باشم. همواره متعجب میشدم که چگونه است که این حجم مطالب را از بر است! صدایش میکردم "بابایی". در همان کودکی می گفتم:بابایی شما مانند ضبط صوت می مانی:-). مطلبی را که از جایی می شنوی بدون اینکه کلمه ای را کم و یا زیاد بگویی، بازگو میکنی. باور کنید این خصوصیت تا همین ده روز قبل هم در ایشان وجود داشت. تقریبا حافظ کل قران و بسیاری از دعاها بود، مفسر خوبی برای قران بود، شعر هم بسیار از بر بود و حتی اشعاری را هم خودش سروده بود! بسیاری از اوقات امام جماعت مسجد در خوروبیابانک و مسجد جوادالائمه یزد بودند. همه اینها به کنار! به معنای واقعی کلمه "آدم" بود. شاید باور نکنید من مودب‌تر از ایشان سراغ ندارم. جلوی پای کودکان هم بلند میشد! گمان نمی برم دل کسی را آزرده باشد. با اینکه واقعا بهترین بود اما به خود اجازه نمی داد که عیب جویی دیگران کند. متاسفانه در این زمانه خود شخص پر از عیب و نقص است و اما عیب دیگران را به رخ می کشند. بسیارند افرادی که مثلا نماز جماعتشان ترک نمی شود و چه سجاده ها آب نمیکشند، اما خیرشان به کسی نمی رسد و خود را معصوم می دانند!!

واقعا چقدر این جمله جالب و دوست داشتنی است که:

قبل از  اینکه درباره کسی قضاوت کنید با کفش های او راه بروید.

خدا را سپاس که با وجود افرادی به مانند "بابایی" و برخی استادان و معلمان گرانقدرم در زندگیم، سعی کرده و خواهم کرد که به خودم و یا چیزی از خودم خدای ناکرده غره نشوم که چقدر کوته نظرست بنده ای که در مقابل عظمت خدا و این دنیا  غره شود. خدا عاقبتمان را ختم به خیر کند.

  11 آبان امسال 86 ساله شد و هنوز بسیار سالم و سرحال. همواره در کودکی برایم این سوال مطرح بود که چگونه "بابایی" اینقدر انرژی دارد؟! قبل از اذان صبح بر می خواست و تا پاسی از شب کار میکرد. از کشاورزی و باغداری گرفته تا اوسا بنایی! هیچ وقت نشنیدم بگوید "خسته ام" و یا "مریضم"!. آخرین شب عمرش را نزد بالینش رفتم و متوجه شدم "بابایی" بسیار بد حال است و اما گفتم چطوری؟ گفت خوبم الحمدا.! اصلا رمقی نداشت. گفتم بابایی درست است حال نداری، اما همین طور که دراز کشیده ای، سوره واقعه را برایم بخوان و اینگونه بود که به گمانم آخرین تلاوت سوره واقعه را به سختی برایم تلاوت کرد. چند سالی بعد از فوت مادربزرگم "سکینه خانم ریاحی" نزد مادر و پدرم و برخی اوقات نزد فرزندان دیگر زندگی میکرد. اما از آنجا که مادر عزیزم، فرزند بزرگ ایشان بودند، ما از وجودش بیشتر از بقیه فیض بردیم.  میگفتم "بابایی تورو خدا امشب نرو مسجد، همین جا و در منزل جماعت می خوانیم". چقدر نمازهایی را که به ایشان اقتدا می‌کردم را دوست داشتم:-( ایشون هم موافقت می کردند! چرا که می دانستم پشت سر یکی از پاک ترین و بی گناه ترین افراد ایستاده‌ام. من هفته ای یک تا دوبار  به پدر و مادر عزیزم سر میزنم و هرگاه می دیدم بابایی نیست دلم می گرفت و مادرم را راضی می کردم به دنبالش برویم و او را به منزل بیاوریم و یا به دیدارش در خانه خاله هایم برویم. تا حدود یکماه قبل به پزشک مراجعه نکرده بود. با احترام به همه پزشکان متعهد، از خیلی از عملکرد برخی از پزشکهای این دوره و زمان راضی نیستم و برخی اوقات می گویم ایکاش در بیمارستان بستری نشده بود:-( بهرحال سه شنبه هفته قبل 4 دیماه بعد از نماز ظهر دار فانی را وداع گفت. خوشا به حالش. بعید میدانم آزارش حتی به مورچه ای  رسیده باشد. یاد ندارم پشت سرکسی حرفی زده باشد و .خلاصه از هر نظر کامل بود. هیچ گاه فراموشش نخواهم کرد. گمان ندارم که دیگر شخصی کاردرست از نظر اخلاقی و دینداری به مانند "بابایی" را در چند صباحی که از عمرم مانده است، ببینم. برای شادی روحش فاتحه می خوانیم.

خدایش بیامرزد


با سلام و عرض ادب

 

دیروز و امروز 20 و 21 آذرماه کارگاهی با عنوان "فنون پروپوزال و مقاله نویسی" در دانشگاه یزد برگزار کردم. برخی از دوستان خواهان پاورپوینت ارائه بودند، که به همین دلیل آنرا در لینک زیر قرار می دهم. امیدوارم مفید باشد.

http://s8.picofile.com/file/8345517476/Workshop


سلام

من دوشنبه سخنرانی خودم را در مکزیک انجام دادم و اگر مایل هستید آنرا آنلاین مشاهده کنید کافی است به لینک زیر بروید: 

https://www.birs.ca/events/20/5-day-workshops/w5050/videos/watch/2009171706-Alikhani.html 

بعدا در مورد سفرم در مکزیک بیشتر می نویسم. شاید در ادامه همین پست


سلام 

 

من دوشنبه صبح ساعت 10:30 به فرودگاه فرانکفورت آلمان وارد شدم و پس از طی مراحل لازم بلیط قطار برای شهر Riesa گرفتم که حدود 4 ساعت در راه بودم. پروفسور پیتر تیتمن که استاد و رییس بخش دپارتمان ریاضی گسسته و نانو دانشگاه Mittweida Applied Sciences است اومده بود ترمینال قطار و مرا با ماشین شخصی برد تا هتلم در شهر میتوایدا. حدود یکساعت در راه بودیم. من چون فردایش ارائه داشتم در هتل ماندم و پیتر صبح 9 آمد دنبالم. واقعا طبیعت عالی دارد. کارگاهی را ایشون در مورد چندجمله ایهای گراف تشکیل داده بود که من هم دو تا سخنرانی انجام دادم با عناوین زیر

Clique cover product and Graph polynomials  

که بیشتر نتایج مشترکا با خانم دکتر جهری بدست آمده است

On the symmetry breaking of graphs

و  این هم مشترکا نتایجی بود که با خانم سلطانی دانشجوی دکترایم بدست آورده بودیم. 

جاهای دیدنی شهر را رفتیم و دیروز یعنی چهارشنبه 12  سپتامبر با پیتر ابتدا یک قلعه به نام  Kriebstein Castle رفتیم که رودخانه ای در جوارش بود و بسیار زیبا و دیدنی بود که میتونید اطلاعاتی را در موردش از لینک زیر ببینید: 

https://www.burg-kriebstein.eu/de/startseite/ 

بعد از بازدید از چند پل رفتیم یک جای بسیار زیبا و دیدنی به نام Schloss&Park Lightenwalde که به نظرم یکی از زیباترین باغهایی بوده که تا کنون دیدم. پیتر که خودش کوهنورد قهاری است مرا حدود 5-6 کیلومتر در دامنه طبیعت و رودخانه پیاده برد که من که آدم تنبلی هستم بسیار خسته شدم و دست از سرم برداشت! :-) جاتون خالی ناهار را Gasthaus & Hotel (InhThomas Lammel) خوردیم و برگشتیم دپارتمان و کمی بحثهای گرافی کردیم. قرار است من یکی دو روز دیگر برگردم فرانکفورت و از آنجا برم کشور مکزیک که بعدا در موردش خواهم نوشت.

موفق باشید 


سلام

 

این روزها ایران و بالاخص اقتصاد آن اصلا حال و روز خوبی ندارد. مانند خیلی‌ها دلگیرم و  غصه دار.

غصه دار به خاطر عدم  اتحاد و همدلی در مسئولین کشور، غصه دار به خاطر چوب لای چرخ گذاشتن دولت از طرف خیلی از عناصر داخلی(که دودش در چشم مردم می رود)، غصه دار از فرهنگ خودم و مردم ایران (به خاطر توجه زیاد به منافع شخصی و حمله به بازار ارز و سکه و خودرو و) ، غصه دار به خاطر حس ناامیدی و بی انگیزگی فراوان در جامعه و بالاخص قشر جوان، غصه دار به خاطر مظلومیت، تنهایی وبی ارزشی علم در کشورم

راستی ما در دانشگاه هایمان چه می آموزیم؟! کاش دانشگاهها درس عشق و عاشقی می دادند. عشق به خود، عشق به خدا، عشق به وطن، عشق به هموطن. باور کنید اگر همین تعداد دانش آموخته های دانشگاهها در این دروس نمره خوب می گرفتند، آنگاه وجدان کاری بیشتری داشتیم، آنگاه برای اعتلای کشورمان بیشتر تلاش می کردیم، آنگاه همدل بودیم و در مقابل چندگانگی موجود در جامعه ایستادگی میکردیم، آنگاه دانشمندان و متخصصانمان تلاش خود را مضاعف می کردند و هریک مشکل اساسی از جامعه را حل می کردند. ای کاش ما ایرانیان آنقدر پول پرست و تجملاتی نبودیم، ای کاش ساده زیستی الگویمان بود، ای کاش قانع بودیم و به مقدار پس انداز ارزی و اندوخته طلاهایمان قانع بودیم و ای کاش آنقدر عمیق فکر میکردیم که برایمان مسجل می بود که دنیا ارزش این همه نامردی را ندارد که در حق دیگران میکنیم، ای کاش آدم بودیم، ای کاش ایران را مادر خود می‌دانستیم، ای کاش ای کاش.:-( 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

oveis hosna